_نوترینو_

آهنگِ درازِ شبِ رنجوریِ مشتاق، با آن نتوان گفت که بیدار نباشد!

تبلیغات تبلیغات

مثل اون شبی که تا صبح تو گوشم لالایی خوندی و من ازش هیچ چیز خاطرم نیست. کی می‌دونه که چی بهم گفتی؟

ولی یادت هست که صبح اون شبی که تا صبح تو بغل مامان گریه کردم، ۵۵ کیلومتر کوبیدم اومدم سر مزارت و بهت گفتم کمکم کن تا قوی‌‌ترین باشم؟ الان یه وقت‌هایی هست می‌شینم گوشه‌ی اتاق و با خودم می‌گم خسته‌ شدم از تلاش واسه نشکستن. اما بهت قول دادم. بهت قول دادم که سرسخت‌ترین دختری که می‌شناسی باشم. حتی سرسخت‌تر از مامان. زندگی‌مون پر از زن‌هاییه که تموم عمرشون قهرمان بودن، اما قرار ما این بود که از تمام اونها محکم‌تر باشم.
_نوترینو_ ، ۱۴۰۴-۰۳-۱۴ ، متفرقه
در صورتی که این صفحه دارای محتوای مجرمانه است یا درخواست حذف آن را دارید لطفا گزارش دهید.

مطالب پیشنهادی

آخرین مطالب سایر وبلاگ ها

جستجو در وبلاگ ها